بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه ی حبیه ی دادار زینب است
مسطوره ی سلاله ی اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره ی نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه ی پرگار زینب است
ققنوس وهم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است
پیداترین ستاره ی دیبای خلقت است
زیباترین سروده ی لبهای خلقت است
زهراترین زهره ی زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سوال معمای خلقت است
گنجینه ی جزیره ی اسرار زینب است
این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبـود غیــر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینه دار حیدر کرار زینب است
تا کوچه اش قبیله ی لیلا ادامه داشت
تا خانه اش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانه دار دو دلدار زینب است
سرچشمه های پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه ی هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمی اش آب دار از اوست
تفسیر آیه های غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ی ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است
آن شانه ی صبور صبوری ز ما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه ی عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرببلا گشود
بر بالهای زخمی اش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی می رسد به گوش
در هیبتی ز حیدر کرار زینب است
خورشید روی قله ی نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه ی عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم هم قطار شد
زیباترین ستاره ی دنباله دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیـزه دیده ی زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن های های نی
تـو بر فــراز نیــزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده ام از لابه لای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
قــرآن بخوان که حفظ شود آبــروی تـو
رنگین شده است ساقه ی نی از گلوی تو
در حسرتم که نیــــزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویــــم گفتگوی تـو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خنده های حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربه های دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازه ای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق بپا نبود
این خیمه ها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است
با این که قد خمیده ام و داغ دیده ام
فتـح الفتـوح کرده ام هر جا رسیده ام
گـر نیش کعب نی به وجـودم خریده ام
گـر طعـم تازیانه چــو مــــادر چشیده ام
چــون کـوه ایستـاده ام ای سر بریـده ام
در اوج اقتـــــدار جــــــــهانـدار زینب است
زینب کجا و خنده ی اشرار یا حسین
زینب کجــا و کوچــه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیـــار یا حسین
زینب کجـــا و این همـه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجـه های بغض گرفتــار زینب است